Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6728 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
What costs little is little esteemed .
<proverb>
U
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
biased
U
آنچه اریب دارد
ambiguous
U
آنچه دو معنای ممکن دارد
distant
U
آنچه در محلی قرار دارد
significantly
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
multifunction
U
آنچه تابعهای متعددی دارد
significant
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
relevant
U
آنچه ارتباط مهمی دارد
centralized
U
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
desktop
U
آنچه در بالا میز قرار دارد
transients
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
class
U
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
best fit
U
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
classing
U
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes
U
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed
U
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
U
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
Whatsoever
U
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
fasted
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
contiguous
U
آنچه اثر می گذارد
lightweight
U
آنچه سنگین نیست
constant
U
آنچه تغییر نمیکند
constants
U
آنچه تغییر نمیکند
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
protective
U
آنچه حافظت میکند
circulating
U
آنچه به راحتی می چرخد
circular
U
آنچه در یک دایره می چرخد
incoming
U
آنچه از خارج می آید
circulars
U
آنچه در یک دایره می چرخد
authentic
U
آنچه درست است
auxiliaries
U
آنچه کمک میکند
previous
U
آنچه زودتر رخ میدهد
exclusive
U
آنچه شامل نمیشود
used
U
آنچه جدید نیست
unwanted
U
آنچه لازم نیست
knowledge
U
آنچه دانسته است
producing
U
آنچه تولید میکند
lightweights
U
آنچه سنگین نیست
auxiliary
U
آنچه کمک میکند
commonest
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
audible
U
آنچه قابل شنیدن است
clearer
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
clearest
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
computable
U
آنچه قابل محاسبه است
exchangeable
U
آنچه قابل تغییر است
clears
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
availability
U
آنچه به آسانی بدست آید
prior
U
آنچه قبلاگ رخ داده است
clear
U
آنچه به سادگی فهمیده میشود
finished
U
آنچه کامل شده است
chargeable
U
آنچه قابل شارژ است
dependent
U
آنچه به دلیلی متغیر است
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
normal
U
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
commoners
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
extensible
U
آنچه قابل گسترش است
common
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
alterable
U
آنچه قابل تغییر است
immediate
U
آنچه یکباره اتفاق افتد
visible
U
آنچه قابل دیدن است
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
transportable
U
آنچه قابل حمل است
unedited
U
آنچه ویرایش نشده است
irretrievable
U
آنچه قابل بازگشت نیست
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
malfunction
U
آنچه کامل کار نکند
movable
U
آنچه قابل حرکت است
controllable
U
آنچه قابل کنترل است
characteristically
U
آنچه مخصوص یا ویژه است
characteristic
U
آنچه مخصوص یا ویژه است
identities
U
آنچه کسی یا چیزی است
identity
U
آنچه کسی یا چیزی است
malfunction
U
آنچه درست کار نکند
quantifiable
U
آنچه قابل شمارش است
hidden
U
آنچه قابل دیدن نیست
convertibles
U
آنچه قابل تبدیل است
convertible
U
آنچه قابل تبدیل است
recognizably
U
آنچه قابل تشخیص است
malfunctions
U
آنچه درست کار نکند
malfunctions
U
آنچه کامل کار نکند
flexible
U
آنچه قابل تغییر است
malfunctioned
U
آنچه درست کار نکند
malfunctioned
U
آنچه کامل کار نکند
recognizable
U
آنچه قابل تشخیص است
interchangeable
U
آنچه قابل تغییر است
approximating
U
آنچه تقریبا درست است
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
malfunctioning
U
آنچه خوب کار نکند
round
U
آنچه در دایره حرکت میکند
value
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
roundest
U
آنچه در دایره حرکت میکند
differential
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
removable
U
آنچه قابل جابجایی است
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
preformatted
U
آنچه فرمت شده باشد
continual
U
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد
residual
U
آنچه در پشت سر باقی می ماند
efficient
U
آنچه که خوب کار میکند
electric
U
آنچه با الکتریسیته کار میکند
durable
U
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
variables
U
آنچه قابل تغییر است
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
U
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
U
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
selectable
U
آنچه قابل انتخاب باشد
third
U
آنچه بعد از دومین می آید
variable
U
آنچه قابل تغییر است
maskable
U
آنچه نادیده گرفتنی است
differentials
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
valuing
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
values
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
thirds
U
آنچه بعد از دومین می آید
I spoke my mind.
U
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
additional
U
آنچه جمع شده یا اضافه است
frequenting
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
blind
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
addressable
U
آنچه قابل آدرس دهی است
accessible
U
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
Except what is mentioned in paragraph 3.
U
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
frequent
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
inactive
U
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
magnets
U
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
magnet
U
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
accidental
U
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است
blinded
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
ambiguities
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
blinds
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
damaged
U
آنچه آسیب یا رنج دیده است
available
U
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
selectively
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
undetected
U
آنچه تشخیص داده نشده است
selective
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
ambiguity
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
frequents
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
simultaneous
U
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
hand-held
U
آنچه قابل نگهداری در دست است
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
specifying
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
U
بیان واضح آنچه نیاز است
preventive
U
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
erasable
U
آنچه قابل پاک شدن است
original
U
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
heuristic
U
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
originals
U
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
alternates
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
contents
U
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
alternated
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
U
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
magnetic
U
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد
desktop
U
آنچه روی میز انجام میشود
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
synchronous
U
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
adjacent
U
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
easy to use
U
آنچه قابل فهم و انجام باشد
special
U
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
specifies
U
بیان واضح آنچه نیاز است
incompatible
U
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
uniquely
U
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
unique
U
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است
unauthorized
U
آنچه باید مجوز داشته باشد
logical
U
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
successive
U
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود
continuous
U
آنچه بدون توقف ادامه یابد
optional
U
آنچه قابل انتخاب شدن باشد
unconditional
U
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
payment on account
آنچه علی الحساب پرداخت میشود
downloadable
U
آنچه قابل بار کردن است
game
U
آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
pushbutton
U
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
selectable
U
آنچه توسط کاربر قابل انتخاب است
sensitive
U
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
extra
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
c
U
آنچه توسط کامپیوتر ایجاد شده است
extra-
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
preventative
U
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
combinational
U
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
down
U
مربوط به کامپیوتر ها یا برنامه ها آنچه کار نمیکند
defective
U
خطا دار یا آنچه درست کار نمیکند
audio
U
مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
Recent search history
Forum search
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1
incentive
1
چیزی که عوض داره گله نداره
1
popsicle
1
time is prceious it has great
1
construed
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com